المدة الزمنية 1:31:14

زندگی نامه شمس تبریزی باكسرين

16 248 مشاهدة
0
358
تم نشره في 2022/01/23

محمد بن علی بن ملک داد تبریزی که به شمس الدین یا شمس تبریزی معروف است در سال ۵۸۲ هجری قمری در تبریز دیده به جهان گشود. وی یکی از بزرگان صوفیه ی سده ی هفتم به شمار می رود. شمس به علوم گوناگونی می پرداخت که از آن ها می توان به ریاضیات، مکتب داری و جهان گردی اشاره کرد. شیخ ابوبکر زنبیل باف تبریزی، نخستین استاد او بود. شمس به سفر کردن علاقه فراوانی داشت و برای کسب تجربه های بسیار به نقاط مختلف می رفت. شمس تبریزی در مقالات، پدر و مادرش را به مهربانی و نازک دلی توصیف می کند و این که شمس تبریزی توسط والدینش نازپرورده شده بود:« این عیب از پدر و مادر بود که مرا این چنین به ناز برآوردند.» شمس تبریزی درباره پدر خود چنین گفت:« نیک مرد بود ... الا عاشق نبود، مرد نیکو دگر است و عاشق دیگر.» شمس تبریزی به خاطر متمایز بودن از دیگران، به گونه ای مبهم زندگی کرده است. بدین دلیل که او از هر نظری با مردم روزگارش اختلاف داشت،« از قبول خلق» واهمه داشت و بدین طریق « شهرتش را پنهان» میکرد. او زندگی خود را اغلب با ریاضت و جهان گردی سپری میکرد. گاهی وقت ها مکتبداری میکرد و زمـانی هم به بافت شلواربند مشغول بود و از این طریق کسب درآمد می کرد. بعد از ورود به هر شهری در کاروانسراها همانند بازرگانان منزل میکرد و وقتی از او می پرسیدند علت عدم ورودت به خانقاه یا مـدرسه چیست؟ در جواب به طـنز می گفت:« من خود را مستحق خانقاه نمی دانم» و همچنین به علت این که اهل مدرسه، اهل لفظند، بحث در این مورد ، کار من نیست و چنانچه بخواهم درباره آن صحبت کنم از مقوله لفظ خارج می شوم حتی اگر« بـه زبـان خـود م حرف بزنم، میخندند و به تمسخر می گیرند» و نیز می گفت« خدا خود مرا تنها افرید ،شمس تبریزی در سال ۶۴۲ وقتی که ۶۰ ساله بود با شخصی به نام کیمیا خاتون ازدواج کردند. در آن هنگام کیمیا خاتون، دختر محمد شاه( دختر خوانده مولانا) بود که ۲۵ سال داشت. کراخاتون، نام مادر کیمیا خاتون بود که پس از این که محمدشاه فوت کرد با مولانا ازدواج کرد. اختلاف سنی این زوج ۳۵ سال بود و ثمره ی این ازدواج، فرزندی به نام حجیب شکربر بود. شمس پس از این که با کیمیا ازدواج کرد به خاطر بدبینی به همسرش، او را مورد آزار و اذیت قرار میداد که در نهایت طبق روایاتی موجب مرگ کیمیا خاتون شد. شمس تبریزی دلیل ننوشتنش را اینگونه بیان کرده است :« من هرگز به نبشتن عادت نداشته ام؛ سخن را نمی نویسم بدین دلیل که در من می ماند و هر لحظه مرا روی دگر می دهد. بین مقالات شمس تبریزی با مثنوی مولوی به نوشتهٔ بدیع الزمان فروزانفر رابطه ای قوی وجود دارد و مولانا در مثنوی خود بسیاری از مطالب مقالات و امثال و قصص و را نوشته است. در مقالات شمس میتوان مطالب موجود را به چند بخش نظیر رابطه شمس با مولانا، شخصیت و زندگی و خانواده شمس، یادکرد بزرگان و آموزه ها، قصه ها و حکایات، تقسیم کرد. ملت عشق الیف شافاک (الف شفق)، نویسنده ی رمان ملت عشق است که مضامین این رمان عاشقانه، شامل احوالات و ارتباط شمس و مولوی می باشد. کتاب ملت عشق دارای ۱۵ راوی میباشد و یک مقدمه بهمراه پنج بخش دارد که این که در جهان به عنوان پرفروش ترین و پر خواننده ترین کتاب ها تبدیل شده است. شمس تبریزی، چهل قاعده عشق را در این کتاب نقل کرده که موجب تغيير و تحول دیدگاه مخاطب نسبت به زندگی میشود. زبان های مختلفی از رمان ملت عشق در بازار ارائه شده است که از آن ها می توان به فارسی، انگلیسی و ترکی اشاره کرد. دیدار شمس با مولوی شمس تبریزی به سفر و سیاحت، علاقه ی بسیاری داشت و در یک مکان باقی نمی ماند. وی در تاریخ ۲۶ جمادی الثانی ۶۴۲« معادل با ۱۶ آذر ۶۲۳ هجری خورشیدی و ۶ دسامبر ۱۲۴۴ میلادی» به قونیه سفر کرد و در همان روز با مولوی آشنایی پیدا کرد و موجب تحول در زندگی او شد، به این ترتیب مولوی را شاعر ساخت. مولانا تا پیش از این که شمس تبریزی را ببیند از اهل فقه و علم مدرسه بود و به تدریس علوم دینی می پرداخت، ولی بعد از این که شمس تبریزی را دید در زندگی خود، تحول عظیمی ایجاد کرد، دیگر به سراغ تدریس و علم و مدرسه نرفت و تبدیل به آواز و شادی و شاعری شد، که پیروان و مریدانش نمیتوانستند این تغییر ناگهانی و بزرگ را در زندگی مولانا تحمل کنند. همین امر موجب شد تا از شمس کینه به دل بگیرند. به این ترتیب شمس تبریزی در ۱۶ ماه وال ۶۴۳، بی بدون هیچ اطلاعی از قونیه رفت بی آنکه به کسی خبر بدهد، مولوی پس از عزیمت ناگهانی شمس و دوری از او به غم و اندوه دچار شد. شمس تبریزی بعد از چندی مجددا به قونیه برگشت. با اینکه مولانا از دیدار مجددش دچار شعف شد، ولی دوام نداشت. اطرافیان مولانا بار دیگر، شمس تبریزی را آزار و اذیت کردند، به همین خاطر شمس تبریزی این بار برای همیشه ناپدید شد. مولانا بعد از ناپدید شدن شمس، چند وقت در شیدایی به سر برد و به دنبال شمس در هر مکانی رفت و این حال او تا زمانی ادامه پیدا کرد تا این که مولانا در باطن خود، حقیقت و نور وجودی شمس را پیدا کرد. مولانا بعد از این که شمس فوت کرد ، بمدت ۲۰ سال زنده بود تا این که دار فانی را در اثر بیماری، وداع گفت و او را در قونیه خاک کردند. آرامگاه و مزار شمس تبریزی اطلاعاتی درباره ی این که شمس تبریزی بعد از ترک قونیه به کجا رفت، در منابع وجود ندارد، ولی از این که مزار وی طبق منابع قدیمی در شهر خوی، است اطلاعاتی وجود دارد که بیانگر اینست که وی مستقیماً یا بطور غیر مستقیم به خوی رفته است. مزار شمس تبریزی در آذربایجان غربی در محله امامزاده شهر خوی میباشد که یکی از اماکن گردشگری و زیارتی خوی محسوب میشود.

الفئة

عرض المزيد

تعليقات - 29