احساسات بعد از جدایی از پارتنر باكسرين

ممنون از اینکه اومدید تو دایرکت پیام دادید و همدلی کردید. امان از گوگل مپ که یادم آورد! ولی خب ۹ ماه گذشته و گریه‌های زیادشو خیلیاشو کردم ولی خب یه وقتایی آدم یادش میاد و یهو زیاد میشه موضوع اینه: احساسات بعد از جدایی از پارتنر چندین مورد حس میتونه پیش بیاد با جدایی. بستگی داره به اینکه آدم کدوم رو تجربه کنه. یک حس منطقی و معمول و درست بعد از جدایی، حس غمه. حالا من نمیدونم چطوری بعضیا خوشحال میشن مثلا جشن می‌گیرند. شاید میخوان حواسشون پرت شه از خاطرات خوب قبلشون و گریه نکنن. چون کلی خاطرات خوب دارن و طبیعیه که حس ناکامی و از دست دادن ایجاد غم کنه برامون خب درمقابل غم، چیزی که من از مشاوره یاد گرفتم اینه که باید احساس رو نگاه کرد و کنارش بود نه اینکه سرکوب کرد حالا حرف اینه که یه سری احساس دیگه هست که بعد از جدایی ممکنه خودشو نشون بده. میخوام دراین مورد صحبت کنم. یه حس، حس ترس از تنهایی هست که برای بعضیا میاد. این حس باید با مشاوره حل شه و بعضا به گذشته ربط داره و ربط به طرف مقابل نداره. تو انگار از تنهایی می‌ترسی و باید ببینیم چرا می‌ترسی. هرکی حسش فرق داره. یه مثال دیگه اینه که کسی که پیشنهاد جدایی رو میده احساس گناه کنه یا مثلا (خصوصا خانمها) رها شدن و انگار یهویی دیگه کسی رو ندارم. یا احساس خواستنی نبودن یا دوست داشتنی نیستن. اینا معناسازی‌هایی هست که بعد جدایی ممکنه پیش بیاد. بعد جدایی نیاز به مشاوره به شدت زیاده. اینکه بخوایم با کمک زمان فراموشش کنیم، ممکنه جواب نیاز ما نباشه. اون بخش غم رو کاریش نمیشه کرد. یادش میفتیم گریه میکنیم. ولی بخش‌های دیگه مهمن و بعضا توی رابطه بعدی مهمه. مثلا حس خواستنی یا دوست داشتنی نبودن کنیم. این حسو اگه کلا داری باید ببینیم که آیا همیشه باید کسی باشه بهش وابسته شی بدونی دوستت داره؟ اینکه الان تو توسط یک نفر ممکنه خواسته نشده باشی یا دیگه دوستت نداره، خب الان یه نفر تو دنیا دوستت نداره یا تاییدت نمیکنه. ولی اگه فک کنم که من کلا خواستنی و دوست داشتنی نیستیم این نیاز به مشاوره داره. و اینکه فک کنی من کلی معناسازی نکردم ممکنه اشتباهی باشه و ته دلت شاید واقعا فک کردی که دوست داشتنی نیستی دیگه. یا بصورت خشم نشون میده حسمون خودشو. کلی دلیل میاریم که طرف مقابل خیلی بد هست. ولی موضوع اینه که همین خشمت هم باید ببینیم. یه وقتایی این خشمت فکر میکنی از اون شخصه. ولی درحالیکه اون نفر این معناسازی رو توی تو آورده و تو "با این معناسازی" بیشتر گیر داری نه با اون طرف تو باید اون معناسازی‌ای که الان کردی رو درست کنی بجای اینکه هی از اون طرف ناراحت باشی. اگر این معناسازی درست شه، خشمه میره. حالا بعضا میگن "جدایی منطقی". ولی یه وقتایی جدایی منطقی هست ولی کلی نیازهاتون برآورده شده. مثلا ببین فلانی، تو دوست داشتنی بودیا، خواستنی هستیا ولی من نمیتونم باهات زندگی کنم من فهمیدم که مشکلی از من و تو نیست. ما صرفا نمیتونیم باهم توی رابطه باشیم وگرنه هم من و هم تو آدمهای خوبی هستیم و قراره خوشبخت شیم موضوع بعدی، ترس از بدبخت شدن هست خصوصا برای متاهل‌هایی که جدا میشن و خصوصا بعضا خانمها توی این فضای فرهنگی ایران هست. حرف این میزنن که تو دیگه بدبخت شدی و قرار نیست زندگی خوبی داشته باشی. "میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیست!" و "بخت فقط بخت اوله" اینا برای شعر به ظاهر قشنگه ولی واقعیت نداره. تو میتونی عشق دومت از سوم و اولت بهتر باشه. #سرکوب_هیجان #هیجان #هیجان_مدار #روانشناسی #روان_درمانی #مشاور #مشاوره #سرکوب_احساسات #منطقی #فرانسه #طلاق #جدایی #تنهایی #غم #زندگی #پاریس 

الفئة