Assala Nasri Bent Akaber 2019

عمال يعادي و يتكابر و يسوق في عنده و مش صابر واني من عيلة و بنت اكابر وفي وسط ناسي يا ناس اية سبحان ما زاد حسنه و رسمه دة الناس بيتغنوا باسمه ورد وطرح قبل مواسمه من غير لا زرع ولا سقاية يابوي على جماله رواية شربات عنب منه يروي رواية عطشانة جابني على عمايا و مشيت و قلبي يا ناس خالي مع ان توبه مهوش توبي طالع في قدري و مكتوبي و عشان ما سابني و رمى طوبي بشكي لناسه و ناس خالي من تقله انا جزيت نابي بتسوي منه على جنابي يظهر ما يعرفش جنابي ولا يعرف اني بمية عيلة كل البلاد هنا داعياني بنت الاصول عين اعياني ودة صابني همه و اعياني و عيلت همه انا ميت عيلة - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - او خودخواه است و به خود می بالد، به لجبازی و بی حوصلگی ادامه می دهد و من از خانواده ای با کلاس هستم و دختری با کلاس و یکی از زیباترین دختران در بین مردمم وای خدا خیلی خوشگله همه ازش حرف میزنن مثل گلی که قبل از فصل بدون آبیاری و کاشت رشد کرده است ای پدر، زیبایی او داستانی طولانی است، مانند نوشیدنی شیرین انگور تشنگی را سیراب می کند و من تشنه بودم، با چشمان بسته به دنبال قلبم رفتم و به سمت او رفتم با اینکه ما مثل هم نیستیم، اما او سرنوشت و کارمای من است و چون مرا تنها نگذاشت، از مردمش شکایت کردم و آنها اهمیتی نمی دهند او خودخواه است و این کار را برای من سخت می کند ظاهراً او نمی داند من کی هستم و خانواده من با هم مثل صد خانواده هستند همه اینجا مرا دختر باکلاس می نامند که در جامعه بسیار معروف است اما من الان خسته ام و به خاطر او این همه غم را مثل صد خانواده با هم حمل می کنم

الفئة